تشنه را عطش نمی کشد، فکر آب می کشد مرا
جمعه, ۱۲ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۲۶ ب.ظ
تشنه را عطش نمی کشد، فکر آب می کشد مرا
جمعههای سرد و بیطلوع، این سراب می کشد مرا
بس که ندبه خوانده نای من، صبح خسته از صدای من
بس که چشم باز ماندهام، حرف خواب میکشد مرا
عاشقیّ قطرهای چو من، آن هم عشقِ روی مهر و ماه
من کجا و عشق او کجا، افتاب می کشد مرا
هرناه و هر خطای من، ثبت شد میان یک کتاب
چون شنیدهام که خواندهای، این کتاب میکشد مرا
هر قنوت و هر دعای عهد، خالصانه محض روی تو
گوئیا حساب کردهای! این حساب میکشد مرا
وعدههای دادهی تو را، جمعه جمعه ثبت کردهام
از ثواب منتظر نگو! این ثواب میکشد مرا
مریم عربلو
- ۹۵/۰۹/۱۲